نقش جمهوری اسلامی در خاورمیانه در آستانه تغییری چشمگیر قرار دارد. این تحول، فارغ از مسیری که حکومت ایران انتخاب کند، میتواند تاثیری مثبت بر منطقه داشته باشد.
کشته شدن یحیی سنوار، رهبر حماس، به دست نیروهای اسرائیلی در نوار غزه، موجی از واکنشها را در سطح منطقه و جهان برانگیخته است.
این رویداد که در جریان عملیات نظامی روز چهارشنبه ۲۵ مهر ارتش اسرائیل در رفح رخ داد، میخ دیگری بر تابوت گروه حماس و نقطه عطفی در کاهش ظرفیت جمهوری اسلامی برای ایجاد ویرانگری در منطقه از طریق شبکه نیابتی خود است.
به گزارش روزنامه فایننشال رِوییو، سنوار که از او به عنوان معمار حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل یاد میشود، نقشی کلیدی در هدایت عملیاتهای این گروه و ارتباط آن با حامیان منطقهای، بهویژه تهران داشت.
مرگ سنوار که به گفته بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، هنگام تلاش برای فرار رخ داد، بار دیگر نشان میدهد که حماس به نیرویی فرسوده و ناکارآمد تبدیل شده است.
اکنون مساله اصلی شکست حماس نیست، بلکه افزایش فشارهای بینالمللی برای آتشبس و حل و فصل مناقشه است.
تضعیف «محور مقاومت»
مرگ سنوار فراتر از تنها یک ضربه به حماس بود و این رخداد را میتوان تضعیف جدی «محور مقاومت» به رهبری جمهوری اسلامی دانست.
این محور که شامل گروههایی چون حزبالله لبنان، حوثیهای یمن و گروههای مسلح در عراق و سوریه میشود، نقشی کلیدی در راهبرد منطقهای حکومت ایران ایفا میکند.
از دست دادن یکی از مهرههای اصلی این شبکه، توانایی جمهوری اسلامی را برای مانور و اعمال نفوذ در منطقه بهشدت محدود میکند.
این مساله زمانی اهمیت بیشتری مییابد که در نظر بگیریم حزبالله نیز در ماههای اخیر با چالشهای جدی روبهرو بوده است و حوثیها تحت فشار فزاینده نظامی قرار گرفتهاند.
جمهوری اسلامی و مشکلات داخلی
جمهوری اسلامی همزمان با این چالشهای خارجی، در داخل ایران نیز با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکند.
تداوم نارضایتیهای اجتماعی دو سال پس از کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بحران اقتصادی و فشارهای بینالمللی به دلیل برنامه هستهای جمهوری اسلامی، همگی بر پیچیدگی شرایط حکومت افزودهاند.
در این میان، جمهوری اسلامی، پس از حمله هفتم اکتبر، شاهد نابودی نظاممند حماس و از میان رفتن ردههای بالا و میانی این گروه، که یکی از مهمترین متحدان منطقهای تهران به شمار میرود، بوده است.
حکومت ایران همچنین در انتظار واکنش اسرائیل به اقدام تلافیجویانهای است که حدود سه هفته پیش در پی کشتهشدن حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، با پرتاب حدود ۲۰۰ موشک به سوی اسرائیل انجام داد.
علیرغم هشدارهای جدی جمهوری اسلامی به اسرائیل درباره حمله به زیرساختهای حیاتی در ایران، از جمله پایانه نفتی استراتژیک خارک در خلیج فارس و تاسیسات هستهای اصفهان و نطنز، واقعیت این است که اسرائیل همچنان از آزادی عمل قابل توجهی برخوردار است.
این موقعیت به تلآویو امکان میدهد تا با دقت و ظرافت بیشتری زمان، مکان و شیوه هرگونه اقدام احتمالی را تعیین کند.
واکنشهای منطقهای و بینالمللی به مرگ سنوار
واکنشها به مرگ سنوار و تحولات اخیر در غزه، نشاندهنده تغییر موازنه قدرت در منطقه است.
ایالات متحده با اقدامات اخیر خود پیام قاطعی به تهران مخابره کرده است. این پیام نه تنها از حمایت همهجانبه از اسرائیل در صورت درگیری با حکومت ایران حکایت دارد، بلکه نشان میدهد آمریکا آماده است پیشرفتهترین تسلیحات خود را در این راستا به کار گیرد.
در این راستا، استقرار سامانه دفاع موشکی تاد به همراه کارشناسان آمریکایی در اسرائیل، توان دفاعی این کشور را در برابر حملات احتمالی موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی بهطور چشمگیری افزایش داده است.
همزمان، حملات هوایی آمریکا با استفاده از بمبافکنهای فوقپیشرفته بی-۲ علیه مواضع حوثیها در یمن، نشاندهنده عزم جدی واشنگتن در مقابله با متحدان منطقهای تهران است.
علاوه بر این چالشها، احتمال بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، معادلات را برای رهبران جمهوری اسلامی پیچیدهتر میکند. این تحول میتواند پایانی بر رویکرد تعاملی دولتهای اوباما و بایدن باشد و تهران را با شرایط دیپلماتیک دشوارتری مواجه سازد.
از سوی دیگر، گزارشهایی مبنی بر مذاکرات پشت پرده میان عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و آمریکا درباره آینده غزه و احتمال عادیسازی روابط با اسرائیل، نشان از شکلگیری یک ائتلاف جدید منطقهای دارد که میتواند جمهوری اسلامی را بیش از پیش منزوی کند.
تشدید تحریمها علیه تهران
در صورت تغییر سیاستهای واشینگتن، تهران با تحریمهای اقتصادی شدیدتری مواجه خواهد شد. این تحریمها نه تنها ایران، بلکه تمام شرکتهای همکار با این کشور را نیز هدف قرار میدهد.
این اقدام بهطور مستقیم بر روابط تجاری جمهوری اسلامی با چین، بهعنوان یکی از اصلیترین سرمایهگذاران خارجی در این کشور، تاثیر خواهد گذاشت.
پیامدهای این تحریمها میتواند عمیق و گسترده باشد. صادرات نفت ایران، که منبع اصلی درآمد این کشور است، بهشدت کاهش خواهد یافت.
برای مثال، در سال ۲۰۲۰ و در اوج تحریمهای دولت ترامپ، صادرات نفت ایران به حدود ۴۴۴ هزار بشکه در روز رسید که این رقم در مقایسه با ۱.۸۵ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۷، کاهش چشمگیری را نشان میدهد.
بخش عمدهای از این صادرات به چین اختصاص دارد. تحریمهای احتمالی جدید میتواند حکومت ایران را مجبور به فروش نفت با قیمت پایینتر کند. این امر، همراه با نرخ رسمی تورم در ایران که حدود ۵۰ درصد اعلام شده، میتواند وضعیت اقتصادی کشور را بهشدت تضعیف کند؛ هرچند تخمین زده میشود که نرخ واقعی تورم بسیار بالاتر از این باشد.
سناریوهای پیش روی جمهوری اسلامی
در مواجهه با چالشهای کنونی، حکومت ایران در عمل با چهار گزینه راهبردی روبهرو است.
تداوم سیاست بیثباتسازی منطقهای؛ رویکردی که به احتمال فراوان به شکست خواهد انجامید و نتایج مطلوبی برای تهران به همراه نخواهد داشت.
گسترش دامنه بیثباتسازی از طریق مشارکت بیشتر در جنگ روسیه علیه اوکراین؛ این اقدام صرفا موجب تقویت اراده غرب در مقابله با جمهوری اسلامی خواهد شد.
تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای؛ این گزینه واکنشهای شدیدی را در پی خواهد داشت که هیچ طرفی، بهویژه خود حکومت ایران، خواهان آن نیست.
تلاش برای دستیابی به توافقی با آمریکا و به تبع آن با اسرائیل؛ این مسیر مستلزم چشمپوشی از برنامه هستهای که آخرین برگ برنده تهران محسوب میشود، خواهد بود. چنین تصمیمی یادآور پذیرش آتشبس در جنگ ایران و عراق از سوی روحالله خمینی در سال ۱۳۶۷ است.
آنچه مسلم است مرگ سنوار و تحولات اخیر در غزه، نقطه عطفی در معادلات قدرت خاورمیانه محسوب میشود. این رویدادها، جمهوری اسلامی را با چالشهای جدی در حفظ نفوذ منطقهای خود مواجه کرده است.
نحوه واکنش و راهبرد تهران نقشی تعیینکننده در شکلگیری آینده خاورمیانه خواهد داشت. خاورمیانه وارد دورهای جدید از تحولات ژئوپلیتیک شده که میتواند منجر به تغییرات اساسی در روابط قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای شود.